مراکز خرید امروزی چگونه به اینجا رسیدند ؟

مراکز خرید امروزی چگونه به اینجا رسیدند ؟

درزمستان ۱۹۴۸ ،هنگامی که وقوع طوفان در شهر دترویت(Detroit) در آمریکا ، منجر به لغو تمامی پروازها گردید ، ویکتور گروئن(Victor Gruen ) نیز که جزوی از مسافران این پروازها بود ، فرصت را مغتنم شمرد و در عوض اقامت در هتل یا فرودگاه تصمیم به بازدید از دپارتمان هودسون(Hudson’s Department Store) گرفت که از بناهای به اصطلاح لندمارک این شهر است

پنجشنبه 23 اسفند 1397 ساعت 2:40
مهندس اردوان سیف بهزاد
درزمستان ۱۹۴۸ ،هنگامی که وقوع طوفان در شهر دترویت(Detroit) در آمریکا ، منجر به لغو تمامی پروازها گردید ، ویکتور گروئن(Victor Gruen ) نیز که جزوی از مسافران این پروازها بود ، فرصت را مغتنم شمرد و در عوض اقامت در هتل یا فرودگاه تصمیم به بازدید از دپارتمان هودسون(Hudson’s Department Store) گرفت که از بناهای به اصطلاح لندمارک این شهر است . این دپارتمان تجاری به برترین بودن خود در حوزه غربِ میانه در کشور آمریکا می بالید اما وجود محله های حومه و جنوبی تر شهر برای یک شهر آمریکایی در این سطح ، موضوعی طبیعی و عادی نبود .جنگ جهانی اول و به دنبال آن یاس و ناامیدی و جنگ جهانی دوم و نابود کردن چرخه اقتصادی کشور و دهه ها فراموش شدن مناطق یاد شده ، همه و همه به این وضعیت غیرعادی مناطق پایین شهر[۱] کمک می کرد .

ویکتور گروئن شخصیتی فراموش شده و شناخته شده توسط مورخان و مهندسانِ آرشیتکت علاقه مند به تاریخ می باشد و جالب است بدانید که چقدر از عاملی که موجب شهرت وی شد متنفر بود .
حال در بُعد تخصصی تر " انتقال گروئن" [۲] اصطلاحی است که مهندسان سازنده مراکز تجاری ،به لحظه ای نسبت می دهند که مشتری با هدف خرید وسیله ای خاص وارد پاساژ شده و کارِ خود را فراموش کرده و مبهوت مغازه های اطراف می شود و بی اختیار به خرید کالاهای دیگر و اغلب بدون استفاده برای خودمان می پردازند. 

گروئن که به عنوان پدر مراکز تجاری امروزی یا همان خالق مال ها[۳] شناخته می شود ، آن قدر ها هم که باید پدری فداکار برای فرزند خود باقی نماند . مرکز تجاری ساوت دیل سنتر[۴] که به عنوان اولین مرکز تجاری سرپوشیده و محصور جهان شناخته می شود، در سال ۱۹۵۶ دربهای خود را به سوی خریداران گشود و در سال ۱۹۶۸ گروئن سیاست خود را تغییر داد و به شدت بر علیه اثر ساخته خود برخاست . 
ساوت دیل سنتر اولین مرکز تجاری ساخته شده ( که هنوز هم پابرجاست) توسط ویکتور گروئن اتریشی بود که با هدف انتقال احساس و فرهنگ اجتماعی بازارچه های اروپایی به حومه شهر دترویت ،آن را بنا نهاد . 
گروئن با اعتقاد به این که ماشین ها به عنوان عناصری مصنوعی، بی روح و ضد اجتماعی هستند، آنها را به خارج از محوطه مجموعه تبعید کرد و همین ایده های وی بود که منتقدان معاصر با او به موفقیتش در وارد کردن شهریت به حومه ، اذعان داشتند.

طبق مستندات آن زمان و شاید بازی ژورنالیستی و اغراق آمیز ، از آن تاریخ ادعایی توسط آمریکاییها مطرح گشته که پاساژهای سرپوشیده و احاطه شده ، جزوی از American Way یا شیوۀ آمریکایی است .
حال برگردیم به همان زمستان و طوفانی که سرنوشت مراکز خرید امروزی را رقم زد . همانطور که گروئن در حال پرسه زدن بود و از بازارچه های خورده فروشی نا زیبا و ساخت و سازهای تجاری بی رویه که همانند آفت به جان شهر افتاده بود گذر می کرد ، حومۀ شهر را از آنچه که تصور می کرد ویران تر یافت . ترکیبی از زمینهای بی ارزش ، اهمال در وضع قوانین مناسب منطقه و رواج تفکر دلالی ، آنجا را تبدیل به منطقه ای نموده بود با توسعه تجاری بی نظم و خارج از کنترل قانون . دلالان با هزینه ای اندک امپراطوری بسازوبفروشی خود را به راه انداخته و آن ساختمانهای موقت به گونۀ تمسخر آمیزی دستاویزِ پرداخت مالیاتهای آنان شده بود . به گونه ای که اجاره ملکها آن قدری بود که مالیات خود را پوشش دهند و این هدف افراد سودجو بود که تا زمانیکه ارزش زمین ها افزایش یابد، به همین رویه ادامه دهند و وقتی که زمان سود دهی فرا رسید، آنجا را فروخته و مالک جدید مستاجران را تخلیه و ساختمانی عظیم در آنجا بنا کند . 

این رشد بی رویه خارج از شهر برای دپارتمانهای تجاری مانند هودسون ،مشکلات بزرگی را رقم میزد . مشتریان این مجموعه با قیمتی ارزان تر در حومه شهر صاحب خانه می شدند که آن زمان نیزطبق قوانین وضع شده پس از جنگ جهانی دوم ، به سربازان بدون پرداخت هزینه خانه تعلق می گرفت . با مهاجرت مردم به حومه، به طور طبیعی خریدهایشان نیز از همان بازار منطقه انجام می گرفت . حتی بازارچه های خرده فروشی اطراف به دلیل نزدیکی به خانه و حتی راحتی پارک ماشین و صرفه جویی در وقت ، برای مردم کشش بیشتری نسبت به بازارهای شهری داشتند که مردم باید پس از پیمودن یک ساعت و نیم راه و یافتن جای پارک به آن ها می رسیدند.
اوضاع زمانی برای دپارتمان هایی مانند هودسون بدتر شد که با استفاده از قدرت بالای نفوذ سیاسی خود اجازۀ ساخت و ساز به ساختمان های تجاری دیگر در منظقه خود را ندادند و آنها نیز به ناچار در همان حومه شهر به بنا کردن مجموعه خود پرداختند و این موضوع و مهاجرت مردم به حومه شهر سبب خیر برای تازه واردان این عرصه گردید .
گروئن با مشاهده این مناظر ، روزی را تصور کرد که این خرده فروشان به طور کامل شهر را محاصره کرده و مجتمع های تجاری را از عرصه وجود محو می کنند . گروئن پس از بازگشت به نیویورک برای مدیریت هودسون نامه ای نوشت و به او پیشنهاد کرد که اگر مشتریان در حال مهاجرت به حومه شهر هستند ، او نیز باید همین اقدام را بکند .







پیشنهادی که سالهای سال اسکار وبر ( Oscar Webber) در برابر آن مقاومت و با افتتاح شعبه های خود در حومه شهر مخالفت کرد. اما با رسیدن نامه گروئن ، متوجه شد که دیگر زمان آن رسیده که اقدامی صورت گیرد و شاید فرشته نجات وی همین نگارنده نامه باشد . اینجا بود که گروئن را به عنوان مشاور خود برگزید و او دوباره به دترویت جهت احیای مجدد نام هودسون بازگشت .
گروئن با جستجو در ساختمان ها با هدف یافتن بنایی مناسب و درخور مجموعه هودسون بود و تنها مشکل او عدم وجودِ بنایِ مناسب بود. ساختمانهایا آنقدر بدریخت و بدقواره بودند که حتی به شمار نمی آمدندو یا به قدری نزدیک شهر بودند که خطر کم کردن فروش شعبۀ اصلی را در پی داشت. از این رو گروئن به وبر پیشنهاد کرد که مرکز خرید خود در حومه را از نو بسازد . گروئن معتقد بود که هودسون با این روش قادر خواهد بود تا ملک خود را اجاره دهد و علاوه بر آن بر تنوع و گسترش تجارت خود بیافزاید و در عین حال با تمرکز تمامی مغازه ها در یک ساختمان واحد، از پراکندگی آنها و در نتیجه مناظر ناخوشایند حومه شهر جلوگیری می کند .
اسکار وبر تحت تاثیر برنامه های گروئن قرار گرفت و با استخدام مهندسان معمار ، برنامه ریزی ۲۰ ساله ای در جهت رشد مجموعه انجام داد . گروئن نیز با صرف زمان سه هفته ای اطلاعات مورد نیاز از زمین های حومه را جمع آوری کرد .گروئن برنامه خود را این گونه ارائه کرد که هودسون با احداث مراکزخود در چهار بخش شمالی ، جنوبی ، شرقی و غربی در بخش های دورتر از حومۀ شهر ،به دلیل ارزانی و آیندۀ روشن رشد و پیشرفت آنجا ، به گسترش شهر نیز کمک کند .
گروئن با استقبال از این طرح ، بی سروصدا شروع به خرید زمینهای اطراف کرد و گروئن نیز شروع به طراحی بناهای جدید مجموعه نمود. سرانجام چهارم جون سال ۱۹۵۰ گروئن طرح خود را برای ساخت بخش شرقی مجموعه اعلام کرد . سه هفته بعد در بیست و پنجم جون سال ۱۹۵۰ ، جنگ میان دو کره آغاز شد .
شاید جای پرسش باشد که جنگ میان دوکره چه ارتباطی با موضوع داشته باشد . با آغاز جنگ و درگیر شدن نیروهای ارتش آمریکا در این جنگ ، تمامی پروژه های غیر ضروری این کشور نیز به حالت تعلیق در آمد و طبق اظهاراتی که گروئن بعدها به آن اعتراف کرد ، این اتفاق از اجرای یک طرح و پروژۀ فاجعه بار ممانعت به عمل آورد .زیرا طرح اولیه گروئن به نظر خودش افتضاح بود .







طرح ابتدایی، ترکیبی از ۹ ساختمان مجزا حول یک پارکینگ مرکزی بیضی شکل بود . پارکینگ توسط دو مسیرِ چهار باندۀ پایین تر از سطح به دوبخش تقسیم می شد و اگر مشتریان تصمیم به بازدید از بخش دیگری از مجموعه را داشتند ، باید از روی این خیابان خندق مانند توسط پل باریک ۱۰۰ متری عبور می کردند و تصور کنید روزانه چند بازدید کننده بابت این طراحی اشتباه ، ابراز نارضایتی می کردند ؟ اگر این طرح اجرایی می شد ،به طور یقین فاجعه ای اقتصادی برای مجموعۀ هودسون به بار می آورد . اگر این رخداد حتی موجب ورشکستگی نمی گشت ، باعث توقف ادامۀ پروژه های گروئن می گشت و درس عبرتی برای سایر رقبا شده و شاید مراکز خرید بدین شکل امروزی در نمی آمد .
ان زمان فرم و گونۀ مراکز خرید تشکیل شده از چند مغازۀ کوچک درکنار هم و در یک خط مستقیم بود و با یک عقب روی جهت پارک ماشینهای خریداران ، ویترین آنها به خیابان باز می شد و برخی دیگر نیزکه ساختمان های وسیع تری داشتند ، شامل دو نوار فروشگاهی به موازات و روبروی یکدیگربودند که میان آنها نیزفضایی وجود داشت که به گلکاری و فضای سبز تعلق داشت و آن زمان واژه مرکز خرید به این مکان ها اطلاق می گردید و بناهایی با طرح گروئن به دلیل جدید بودن کانسپت آن ، در آن زمان اجرای آن برای هر مهندس معماری مبهم بود. گرچه پیش از آن تلاش هایی جهت احداث چنان مجموعه هایی شد ، اما تمامی آن ها با شکست روبرو گردید . برای نمونه مرکزخریدی[۵] خارج از بوستون احداث گردید که بیش از ۴۰ فروشگاه در دو طبقه در خود جای داده و متکی به یک فروشگاه بزرگ تر در بخش انتهایی پاساژ بود. اما فروشگاه های کوچک تر از زمان شروع به کار این مرکز خرید ،در تقلا برای بقای خود بودند و در آخر خود و مجموعه را به ورشکستگی کشاندند .
گروئن به زمان بیشتری جهت تمرکز و تفکر نیاز داشت و جنگ دو کره نیز سرنوشت بنای جدید را در هاله ای از ابهام فرو برد. در نهایت گروئن نظر خود را به ساخت بخش شمالی مجموعه تغییر داد و طی گذشت زمان به این نتیجه رسید که چگونه و از کجا اغاز کند و تمام ایده های خود پیرامون طرح این مجموعه را تغییر داد.
اولین موضوعی که ذهنیت گروئن را تغییر داد ، محل پارک ماشین ها بود . سرانجام به این نتیجه رسید که بهترین مکان جهت احداث پارکینگ ، بر خلاف طرح پیشین ، حولِ مرکز خرید بود .
گروئن سپس دپارتمان هودسون را در مرکز مجموعه قرار داد و سه طرف آن را با فروشگاه های کوچک تر پُر کرد و باز دورتر از شعاع این مجموعه ، پارکینگ ها را قرار داد و این بدین معناست که تنها راه رسیدن ازپارکینگ به دپارتمان مرکزی هودسون ، عبور از میان فروشگاه های کوچک تر می باشد. شاید این موضوع به عنوان قسمت کوچکی از یک طرح چندان پر اهمیت نباشد ، اما این ایده کلید اصلی موفقیت مجموعه هودسون بود . ترافیک جمعیت در مسیر رسیدن به هسته مرکزی و تماشای ویترین حدود ۱۰۰ فروشگاه کوچک تر که همگی به دنبال موفقیت در کسب و کار خود بودند . از جمله مشخصه هایی که این مجموعه را از هر مرکزخرید زمان خود مجزا میکرد ، عظمت و گستردگی و تعداد فروشگاه های آن بود .

گروئن معتقد بود که برخلاف طرح معمول آن زمان که فضاهای خالی را به فضای سبز و چمن کاری اختصاص می دادند و محیط را تبدیل به فضایی بی روح می کرد ، با الگو برداری از زادگاه خودش شهر وین در اتریش ، تمام فضاهای عمومی را به فروشگاه ها و کافه ها اختصاص داد . او هسته مرکزی و سایر فروشگاه ها را با فضاهایی جدا کرد و با نام هایی نظیر تراس طاووس یا بخش دریاچه بزرگ نام گذاری نمودو با نیمکت ها و فواره ها و آثار هنری آنجا را با هدف تحریک مردم به استفاده از آنجا تزئین کرد و میتوان گفت که این مجموعه تمامی امکانات یک مرکز خرید را به غیر ازسقف داشت .
اگر نورتلند سنتر امروزه افتتاح می گردید ، طبیعتا به عنوان مرکز خریدی معمولی تلقی می شد و که نمونۀ آن را در سراسر آمریکا میتوان یافت . اما در بهار ۱۹۵۴ ، زمانیکه نورتلند سنتر دربهای خود را گشود ، به طور یقین بزرگترین مرکز خرید روی زمین هم از لحاظ تعداد مغازه ها و فروشگاه ها و هم از لحاظ مساحت بود.
در روز افتتاحیه ،مجله های وال استریت ، تایمز ، نیوزویک و خبرگزاری های دیگر با گزارش های خود از این رخداد تاریخی آن را تحت پوشش قرار دادند و در هفته اول آغاز به کار این مجموعه ، تعداد تخمین بازدیدکنندگان در روز این مرکز ۴۰ تا ۵۰ هزار تن در روز بود .
با توجه به این شروع قابل تامل ، موضوعی نگران کننده بود . آیا تمامی این مردم واقعا با هدف خرید آمده اند یا فقط برای بازدید و کنجکاوی هودسون را انتخاب کرده اند ؟ آیا باز خواهند گشت ؟ هیچ کس مطمئن نبود که این سیل جمعیت احساس راحتی می کنند یا خیر . مردم عادت به خرید از یک مغازه داشتند و این انبوه عظیم ۱۰۰ فروشگاه در کنار یکدیگراتفاقی بود که شک و شبهه را در عدم رضایت یا رضایت آنها بالا می برد . ترس دیگر یافتن راه برگشت و ماشین و عادت نداشتن به وسعت پارکینگی به این عظمت بود و این ها همگی زنجیره ای از عواملی بود که امکان داشت به عدم بازگشت آنها منجر گردد .
از طرف دیگر اگر نورتلند بیشتر از حد انتظار بود و مردم یه قدری از فضاهای طراحی شده لذت می بردند که به مغازه ها مراجعه نمی کردند، تکلیف چه بود ؟ با هزینه ای به ارزش ۲۵ میلیون دلار و معادل ۲۰۰ میلیون دلار امروزی ، بر همگان موفقیت یا عدم موفقیت آن پوشیده بود .
به هرحال ترس سرمایه گزاران این مجموعه بیهوده بود و در سال اول خود نزدیک به ۸۸ میلیون دلار درآمد داشتند که آنها را تبدیل به سود ده ترین مجموعه کشور آمریکا کرد . نام گروئن در سراسر آمریکا بر سر زبانها افتاد وپیشنهاد کاری به او شد که تمام عمرکاری او را تامین می کرد : به غیر از طراحی اولین و بزرگترین مرکز خرید مسقف دنیا که برنامه اش ریخته شده بود ، طراحی تمامی جزئیات و مجموعه های وابسته به آن با مساحت ۱۸۷ هکتار در حومه مینئوپولیس.
ساوت دیل سنتر ، مرکز خریدی که گروئن در خارج از شهر ادینا ، مینسوتا و خارج از مینئوپولیس طراحی کرد ، دومین تجربۀ کاری وی در زمینه طراحی مرکز خرید بود . طراحی اولین مرکز خرید کاملا مسقف و با دمای تحت کنترل در دنیا که تمام مشخصه ها و ویژگی های پاساژهای مدرن امروزی را دارا بود. 
این ساختمان نیز دپارتمان اصلی دیتون و دونالدسون را در دو طرف منتهی الیه خود می دید و مغازه های کوچک تر نیز میان این دو بخش اصلی واقع شده بودند و در وسط مرکز خرید نیز یک سالن بزرگ به اندازۀ یک بلوک شهری در مرکز خود با ارتفاع ۵ طبقه دیده می شود .

همانند طرح نورتلند ، گروئن فضاهای عمومی را با مجسمه ها ، دیوارنگاری ها و غرفه های فروش روزنامه و سیگار و کافه ها تزئین کرد . نورگیرهای تعبیه شده در سقف ، آتریم را غرق در نور طبیعی می کرد . پله برقی های متقاطع که از پایین منظره چشم نواز شبکه ای شکلی درست کرده بود و پل هوایی تعبیه شده در طبقه دوم نیز در زمان خود از جمله مدرنیته هایی بود که هر بازدیدکننده ای را به طبقات بالاتر جذب می کرد .
از جمله ویژگی هایی که این ساختمان داشت ، سیستم کنترل دمای داخلی آن بود که درجه حرارت را بهاری نگه میداشت . پیش از آن خرید کردن به عنوان تفریحی فصلی به حساب می آمد و در منطقه ای با آب و هوای سخت مانند مینسوتا که زمستان هایی شدیدوسرد داشت ، موجب می گشت که ماه ها خریداران از مغازه ها دور نگه داشته می شدند .







 
 
در ساوت دیل ، گروئن فضاهای سبز را با گلهای ارکیده و گیاهان استوایی و درخت اکالیپتوس ۱۰۰ متری ، حوض ماهی و یک باغ پرندگان بزرگ تزئین کرد . مناظری که در مینسوتای بی روح و یخ زده ، موجب ایجاد انگیزه ای برای بازگشت آنها به پاساژ می شد .
ساوت دیل با مساحت ۴ هکتار و پارکینگی به مساحت ۳۰ هکتار ، از جمله مجتمع های وسیع آن روزها به حساب می آمد . این ساختمان با هدف هسته مرکزی از یک جامعۀ بزرگتر تجاری بنا شده بود . همانطور که فروشگاه های دونالدسون و دیتون هسته مرکزی ساوت دیل بودند . 
توسعۀ این مجموعه در حقیقت واکنشی از گروئن در مقابل آن آشفتگی حومۀ شهر بود که موجب انزجار وی از میشیگان در اولین بازدیدش در سال ۱۹۴۸ گردیده بود . ایدۀ احداث ساوت دیل در ابتدا که تصویب گشت ، ادامۀ طرح منوط به موفقیت آن بود . هدف اول حاصل گردید و با اینکه این مجموعه موجب افت فروش فروشگاه مرکزی گردید ، اما با خود سود ۶۰ درصدی به همراه داشت . اما سود حاصل هیچ گاه موجب به ثمر نشستن ایده های گروئن نگردید و این موفقیت ،باقی طرح را محکوم به شکست کرد .
به پیش از ساخته شدن اولین پاساژ بازگردیم ، گروئن و سایرین بر این فرض بودند که این ساخت و ساز موجب کاهش قیمت زمین های اطراف ( برعکس امروزه) یا حداکثر افزایش کمتر آن ها می گردد . طبق فرضیه آنها،بساز و بفروش های آن زمان از احداث هرگونه فروشگاه در نزدیکی چنین مجموعه ای خودداری خواهند کرد و درنتیجه فضاهای اطراف تبدیل به موقعیتهایی نامناسب جهت افتتاح فروشگاه به علت عدم توان رقابتی با هودسون خواهد شد .
اما نتیجه برعکس شد ، پاساژها بازدیدکنندگان را هرچه بیشتر به خود جذب می کردند و درنتیجه ترافیک مراجعه کنندگان هرروز بیشتر می شد و منطقه را بیشتر مستعد ساخت مجتمع های مختلف می کرد . نتیجه این شد که آن زمین های بی ارزش پیرامون ساوت دیل به سرعت با افزایش ارزش مواجه شدند و این بود که مدیران اجرایی مجموعه بر آن شدند تا به جای ادامۀ پروژۀ گروئن ، زمین هایی که از پیشتر خریداری کرده بودند را به فروش برسانند و به سودی بالا در زمانی کمتر و ریسک پایین تر برسند .
گروئن از ابتدا معتقد بود که این مراکز خرید راه حل آبادانی این حومه های درهم ریخته است ، عاملی که موجب حفظ چشم اندازها و فضاهای بکر اطراف بود . اما اکنون درحال نتیجه دادن در جهت معکوس بود .
اینجا بود که گروئن تبدیل به بزرگترین منتقد اثر خود شد و تلاش کرد تا از نو خود را به عنوان طراح شهری معرفی کند . او طرح های پرهزینه و جاه طلبانه ای برای شهرهای روچستر ، منهتن ، کالامازو و حتی تهران داشت که در تمامی آنها وسایل نقلیه را از ورود به محوطه مراکز خرید منع کرده و همگی به پیرامون مجموعه انتقال پیدا می کرد و فضاهای غیر قابل استفاده را تبدیل به فضای سبز و پارک می کرد و قاعدتا برای افرادی که به دنبال سود و درآمد بودند ، اینگونه طرح ها هیچگونه توجیه اقتصادی نداشت و سرانجام در سال ۱۹۶۸ گروئن تصمیم به بازگشت به زادگاه خود وین گرفت ، جایی که فروشگاه ها و کافه های پررونق آن الگویی برای ساخت و ساز در آمریکا گردیده بود . اما پس از بازگشت به میهن خود به جای آن مناظر و آرامش و آن فروشگاه های قدیمی ، مرکزخریدی در آنجا بنا شده بود . به قول خود گروئن ماشین عظیم الجثه ای به نام پاساژ ، تمام کسبۀ قدیمی و مستقل آنجا را از رقابت حذف کرده بود . ویکتور گروئن مرکز خرید را خلق کرد تا حال و هوای اروپا را به آمریکا انتقال دهد ، اما این اتفاق وین را بیشتر شبیه به آمریکا کرد .
گروئن باقی عمر خود را صرف نوشتن مقالات و سخنرانی های مختلف با موضوع محکوم کردن مراکز خرید کرد و زمانی که عمرش به پایان رسید ، کشور آمریکا در اوج شکوفایی ۲۰ ساله خود بود و حدود ۱۰۰۰ مرکز خرید تا آن زمان در این کشور احداث شده بود و مطابق آمارگیری که آن زمان صورت پذیرفته بود ، مردم آمریکا بیشترین زمان خود را بعد از محل کار و خانه در مراکز خرید صرف می کنند .
دغدغه گروئن در حال حاضر نگرانی همگی ما در مملکت خود نیز می باشد . به حراج گذاشتن بناهای تاریخی و ساخت پاساژهایی قراضه ، نابود کردن بافت تاریخی و برافراشتن پرچم مدرنیتۀ جعلی ، به آسمان رفتن ساختمان ها بد منظره و بی روح ، تباه کردن گذشته و بنا کردن آسمان خراشها در کوچه ۱۰ متری ، نابود کردن درختان و کوه و جنگل ها و ساحل و دریا ، سخن پیرامون این موضوعِ غم انگیز بسیار است و مستلزم زمان زیاد و بهتر است که به این موضوع جداگانه و در بحثی دیگر بپردازیم و همگان امید داریم روزی فرا برسد صبح هنگام که از خواب برمی خیزیم ، دیگر نگران به مزایده گذاشتن این ارزش های تاریخی و منابع طبیعی نباشیم .



 

پانویس
[۱]- Downtown
[۲]- Gruen Transfer
[۳]- Mall
[۴]- Southdale Center
[۵]- Shoppers’ World

ثبت نظر

ارسال