معرفی ، نقد و بررسی فیلم " زالاوا "

معرفی ، نقد و بررسی فیلم " زالاوا "

زالاواییها ترسیده اند، ناامیدانه از استوار، رئیس پاسگاه و مردی به نام آمردان کمک می‌خواهند تا شرایط روستایشان را بهبود بخشند.

یکشنبه 11 مهر 1400 ساعت 15:52
گروه هنری سایت هنرنامه امروز

  داستان فیلم " زالاوا" :

در فیلم "زالاوا" ارسلان امیری ماجرای خود را در دهه پنجاه و در یک روستای دورافتاده از کردستان روایت می‌کند. داستان پیرامون واقعه‌ای است که مردمان چند نسل قبل آن را تجربه‌ نموده‌اند. پدیدار شدن و ظهور یک موجود ناشناخته که سبب ایجاد رعب و وحشت در روستا گشته و این جاست که ماموران پاسگاه برای برقراری امنیت وارد شده و . . . 

  دربارۀ فیلم " زالاوا " :

زالاوا فیلمی است به قلم ارسلان امیری، آیدا پناهنده و تهمینه بهرام ، کارگردانی ارسلان امیری و تهیه کنندگی روح‌الله برادری و سمیرا برادری محصول سال ۱۳۹۹ است. زالاوا نخستین فیلمی است که ارسلان امیری آن را کارگردانی نموده است و در در در سی و ششمین دوره هفته بین‌المللی منتقدان فیلم ونیز، جایزه بزرگ بهترین فیلم و همچنین از فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم (فیپرشی) جایزه بهترین فیلم از نگاه هیئت داوران را دریافت کرد. در عین حال جایزه بهترین فیلم در بخش رقابتی Next Wave در هجدهمین دوره جشنواره فانتاستیک فست آمریکا شد. در سال ۲۰۲۱ طرح و فیلمنامه زالاوا، در بازار آسیایی فیلم هنگ‌کنگ از میان آثار متقاضی از بیست و یک کشور موفق شد جایزه حمایت HAF را از شورای فیلم کره‌ای دریافت کند.

نکته قابل اشاره این است که ارسلان امیری طی یک دهۀ گذشته در قاموس فیلمنامه‌نویس مشغول به کار بوده و در نوشتن آثاری چون ناهید، اسرافیل و ویلایی‌ها مشارکت داشته و در جشنواره فیلم فجر۹۹ ، نویسنده فیلم‌های (تی تی و گیج‌گاه) نیز بوده است .

ارسلان امیری درباره تولید و آماده‌سازی آن گفت:


فیلم سینمایی «زالاوا» در روستای شیان در کردستان فیلم‌برداری شد و البته به دلایلی امکان فیلم‌برداری در یکی از لوکیشن‌های فیلم واقع در کردستان را پیدا نکردیم و فیلم‌برداری این بخش در خرم‌رود همدان ادامه پیدا کرد. در نهایت با حدود دو ماه پیش‌تولید در تهران، کردستان و همدان و با طی ۵۰ جلسه کار، فیلم‌برداری این پروژه به پایان رسید. فیلمبرداری فیلم در شرایطی که وضعیت کرونا در سنندج و اطراف آن سفید بود، با اجرای پروتکل‌های سخت‌گیرانه آغاز شد و خوشبختانه پیش از بحرانی شدن وضعیت کرونا، فیلم‌برداری تمام شد. 

این کارگردان درباره داستان و مضمون این فیلم عنوان کرد:

عنوان فیلم «زالاوا»، کُردی است و در رسم‌الخط زبان کردی، به‌صورت زال ئاوا به نگارش درمی‌آید که به معنی زال‌آباد است. «زال» هم به معنای پیر سفیدمو است؛ اما عمدا در شیوه‌ نگارش برای عنوان فیلم، آن را به‌صورت «زالاوا» درآوردیم. داستان فیلم به یک ماجرای واقعی می‌پردازد که سال‌ها پیش در روستا و پاسگاه منطقه‌ دره سفید و زالاوا به وقوع پیوسته است. ماجرایی که احتمالاً نیمی از آن از نظر اهالی این منطقه، واقعی و ترسناک است.

ارسلان امیری در ادامه با اشاره به ویژگی‌های نخستین تجربه کاری و اینکه با همراهی تهیه‌کننده‌ها سختی زیادی حس نکرده است، گفت:

سمیرا برادری بعد از خواندن متن اولیه بیش از دو سال همراه و یاور فیلم شد تا سرمایه‌اش جور شود و ترسی از این نداشت که من آزادانه تلاش کنم دنیای شخصی خودم را در فیلم‌نامه و کارگردانی اجرا کنم. یا اگر هم داشت، بروز نمی‌داد تا روحیه‌ و اعتمادبه‌نفس من درروند پیش‌تولید و اجرا آسیب نبیند. یکی دیگر از مهمترین دلایل آسان شدن دشواری ساخت «زالاوا»، «آیدا پناهنده» بود که به عنوان فیلم‌نامه‌نویس و مشاور حضور داشت و من هم این شانس را داشتم برای مدت بیش از ۱۰ سال در کنارش، روند ساخت چند تله فیلم و فیلم سینمایی‌ را از نگارش تا تدوین تجربه کنم. علاوه براین‌ها نمی‌توانم از شانس همراه داشتن یک گروه درجه یک نام نبرم. کار کردن با بهترین‌های سینمای ایران معمولا نصیب فیلم‌اولی‌ها نمی‌شود.

 او در پایان درخصوص برپایی سی و نهمین جشنواره فیلم فجر نیز گفت:

حیف شد. دوست داشتم واکنش مردم را در سالن‌های سینما نفس به نفس با تماشای صحنه‌های فیلم ببینم. «زالاوا» فیلمی قصه‌گو است که مردم با سلایق مختلف هر کدام ارتباط شخصی خاصی با فیلم خواهند گرفت، اما این بیماری شوم این شانس را از من گرفت. امیدوارم این دوره جشنواره‌ فجر حتی‌الامکان طوری برگزار شود که امکان تماشا در سالن‌های فیلم از مردم گرفته نشود. کاش می‌شد با رعایت پروتکل‌ها با تعداد کم و محدود صندلی‌ها ولی در تعداد روزهای بیشتر، فیلم‌های جشنواره برای مردم به نمایش درآید؛ مثلا همه‌ بهمن‌ماه، در سینماهای مردمی فیلم‌ها به نمایش در آید. تعداد روزها و سانس‌های بیشتر با تعداد کم و با فاصله‌ تماشاگران‌.

  "ارسلان امیری" کیست ؟

تا پیش از جشنوارۀ فیلم فجر۹۹ و ساخت فیلم زالاوا "ارسلان امیری" را به عنوان فیلمنامه نویس می‌شناختیم . ارسلان امیری مسیر حرفه‌ای را با مستندسازی و تدوین آغاز نمود و در سال ۸۶ با تله‌فیلم «گمشده در تاریکی» به کارگردانی مازیار میری آن را فیلم‌نامه نویسی را آغاز نمود. پس از آن تله فیلم «قصه داود و قمری» را نوشت و آیدا پناهنده آن را کارگردانی کرد که در بیست و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر کاندیدای بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه در بخش ویدئویی شد. ارسلان امیری با نگارش فیلمنامه و تدوین فیلم «آبروی از دست رفته آقای صادقی» به کارگردانی آیدا پناهنده جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره تولیدات تلویزیونی جام جم دریافت کرد. 
ارسلان امیری در مسیرموفق خود و در ادامه و به سال ۹۳ با نگارش فیلمنامه «ناهید» به همراه آیدا پناهنده به عنوان نویسنده و کارگردان، نخستین تجربۀ سینمایی خود را رقم زد و کاندیدای دریافت جایزه بهترین فیلمنامه از سی و سومین جشنواره فیلم فجر در بخش نگاه نو شد. فیلم ناهید همچنین در بخش نگاه نو شصت وهشتمین جشنواره کن در سال ۲۰۱۵ حضور یافت و موفق به دریافت جایزه این بخش شد. اما همکاری ارسلان امیری و آیدا پناهنده این بار در فیلم «اسرافیل» تکرار گردید که لوح تقدیر بهترین پیرنگ داستانی را از هفتمین جشن انجمن فیلمنامه نویسان سینمای ایران در سال ۱۳۹۳ دریافت کرد. 

پس از دریافت این جوایز، ارسلان امیری با نگارش فیلمنامه «ویلایی‌ها» به همراه "منیر قیدی" ادامه داد و این بار کاندید دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر و یازدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران شد و تندیس بهترین فیلمنامه را از پانزدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت دریافت کرد. 
ارسلان امیری که با مستندسازی آغاز نموده بود ، در این بخش نیز خوش درخشید و با مستند «اتاق امن» در سال ۱۳۸۹موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی از چهارمین جشنواره فیلم پلیس و جایزه ویژه هیئت داوران از جشنواره شاپرک‌های شهر شد. 
او کاندیداتوری تدوین مستندهای «خانه قمرخانم»، «زمناکو» را در کارنامۀ خود دارد. به تمامی این آثار تجربه بین‌المللی در ژاپن در مقام فیلم‌نامه‌نویس و تدوین‌گربا فیلم سینمایی «پاییز نیکایدوها» به کارگردانی آیدا پناهنده و تهیه‌کنندگی‌ نائومی کاواسه را نیز باید اضافه نمود. 

  عوامل فیلم " زالاوا " :

نویسنده : ارسلان امیری،آیدا پناهنده وتهمینه بهرام
کارگردان: ارسلان امیری
تهیه کننده : روح‌الله برادری و سمیرا برادری

بازیگران :نوید پورفرج،پوریا رحیمی‌سام،هدی زین‌‌العابدین،باسط رضایی،شاهو رستمی،فریدون حامدی،صالح کریمیوزاهد زندی.

موسیقی : رامین کوشا
فیلمبردار : محمد رسولی
تدوین : عماد خدابخش

  مشخصات فیلم " زالاوا " :

مدت زمان : ۹۳ دقیقه
جوایز : پوریا رحیمی سام (بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر۱۳۹۹)
ارسلان امیری، آیدا پناهنده و تهمینه بهرام (بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر۱۳۹۹)
محمد رسولی (بهترین فیلم‌برداری جشنواره فیلم فجر۱۳۹۹)
ارسلان امیری (بهترین کارگردان اول جشنواره فیلم فجر۱۳۹۹)
نامزدها : روح‌الله برادری و سمیرا برادری (بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر۱۳۹۹)
نوید پورفرج (بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر۱۳۹۹)
امیرحسین قاسمی (بهترین صداگذاری)
محمدحسین کرمی (بهترین طراحی لباس)
رشید دانشمند (بهترین صدابرداری)

▪ تیزر و پیش نمایش فیلم " زالاوا " :


 

◄ نقد و بررسی فیلم " زالاوا " :

▪ نقد فیلم زالاوا – ترسِ بومی‌شده :

امیر محمد سلیمانی ، سایت ویجیاتو

فیلم زالاوا به عنوان تنها فیلم کمدی وحشت جشنواره فیلم فجر ۹۹ نه آن‌قدر ترسناک است که از تماشای آن وحشت کنید و نه آن‌قدر کمدی می‌شود که از خنده روده‌بر شوید. این فیلم نود دقیقه‌ای که بدش نمی‌آید به عاشقانه‌ای تراژدیک یا درامی تاریخی هم تبدیل شود، آش عجیبی به نظر می‌رسد که شوری و تلخی‌اش هم مشخص نیست اما ارزش یک بار خوردن را دارد. 

اکران فیلم آن شب در جشنواره فجر ۹۸ انتظارات از ژانر ترسناک در فیلم‌های ایرانی را بالاتر برد. اگرچه این فیلم وابستگی زیادی به سینمای ایران نداشت اما قرارگرفتن شهاب حسینی در نقش اصلی آن باعث می‌شود که به بهترین و متفاوت‌ترین فیلم ترسناک تاریخ سینمای ایران تبدیل شود. بنابراین فیلم زاوالا به عنوان فیلمی ترسناک [که اندکی به ژانر کمدی هم تعلق خاطر دارد] وظیفه دشواری در جشنواره فجر ۹۹ دارد و تا حدودی هم از پس آن برمی‌آید. با این حال مشکل بزرگی که فیلم را آزار می‌دهد، جایگاهی است که مشخص نیست چه هدفی را دنبال می‌کند.

نخستین تجربه ارسلان امیری

فیلم زالاوا نخستین فیلم سینمایی ارسلان امیری است که پیش از این در آثار آیدا پناهنده هم ثابت کرده بود دستی بر آتش سینما دارد. آیدا پناهنده هم که امسال با فیلم تی‌تی در جشنواره حضور دارد در نقش مشاور کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس در کنار همسرش حاضر شده تا نخستین تجربه کارگردانی او به بهترین شکل ممکن شکل بگیرد و البته که سمیرا برادری و پدرش روح‌الله برادری، تهیه‌کنندگان فیلم درساژ، وظیفه تهیه‌کنندگی این فیلم را برعهده داشته‌اند. فیلمبرداری آن در ۵۰ جلسه و در سه استان کردستان، همدان و تهران انجام شده و پیش از اوج‌گیری شیوع ویروس کرونا به پایان رسیده است.

ایده فیلم که براساس مجموعه‌ای از حوادث واقعی در دهه ۵۰ شکل گرفته از چندین سال پیش در ذهن امیری بوده اما از آن‌جایی که او تصمیم داشت فیلم را براساس دیالوگ‌های کردی بسازد، راه دشواری برای رسیدن به مرحله تولید داشت. ارسلان امیری با تغییر استراتژی‌اش پذیرفت که می‌تواند از دیالوگ‌های کردی برای روایت اصل داستان فیلمش استفاده کند و پس از ارائه طرح آن در بازار سینمایی هنگ کنگ در سال ۲۰۱۹ موفق شد که جایزه ویژه خانه سینمای کره را برنده شود.

امیری خودش هم پذیرفته که به عنوان یک کارگردان فیلم اولی [که تجربه قابل قبولی در پشت دوربین دارد] بیش از حد خوش‌شانس بوده که فرصت همکاری با تیم تولید توانمند فیلم زالاوا را داشته و این تیم کامل با بازیگران خوبی که دارد، کامل‌تر هم شده است؛ هدی زین‌العابدین به‌عنوان یکی از نادیده‌شده‌ترین زنان زیبای سینمای ایران بالاخره در نقشی که لیاقتش را دارد، دیده می‌شود و نوید پورفرج هم که در فیلم مغزهای کوچک زنگ‌زده ثابت کرد هنرمند خیره‌کننده‌ای است، نقش اصلی فیلم زالاوا را برعهده دارد.

سردرگم در ژانر؛ ترسناک یا کمدی؟

فیلم زالاوا درک کرده که فرصت زیادی برای نزدیک‌شدن به تماشاگرش ندارد و به عنوان یک فیلم ترسناک از همان ابتدا تلاش می‌کند تا نشانه‌های تاثیرگذار و انفجاری‌اش را فعال کند. فیلم با نشانه‌هایی از ژانر ترس آغاز می‌شود اما به مرور این نشانه‌ها را از دست می‌دهد. در شرایطی که از یک فیلم‌نامه ترسناک انتظار می‌رود با نزدیک‌شدن به پایان داستان سطح بالاتری از ترس‌های وحشتناک را نمایش دهد، فیلم زالاوا به مرور زمان از ترسناک‌بودن فاصله می‌گیرد.

دیالوگ‌ها و واکنش‌های کمدی، بخش مهم و گاها تاثیرگذاری از داستان فیلم هستند اما حد خودشان را می‌دانند و از مرزهای مشخصی عبور نمی‌کنند. با این حال این خودداری از کمدی‌شدن هم به فیلم زالاوا کمک نمی‌کند که فیلم ترسناکی بماند. تماشاگر هر چه به پایان فیلم نزدیک می‌شود، بیشتر احساس می‌کند با درامی [گاها عاشقانه] مواجه شده که تلاش‌های ارزشمندی برای انتقاد از جامعه‌ای خرافاتی دارد.

همین سردرگمی در ژانر است که فیلم زالاوا را در مسیر تبدیل‌شدن به یک عنوان به‌یادماندنی ناکام می‌گذارد. اگرچه ارسلان امیری خودش هم تاکید می‌کند که نخستین تجربه سینمایی‌اش فیلمی کمدی ترسناک است اما واقعیت آن است که بومی‌سازی بیش از حد فیلم زالاوا باعث شده که عنوان او میان درام‌بودن‌، خنده‌داربودن و ترسناک‌بودن گرفتار شود. البته که هیچکدام از این درگیری‌ها از توانمندی فیلم زالاوا کم نمی‌کند اما فیلم امیری توازن خوبی میان ژانرهایی که به آن‌ها تعلق دارد، ایجاد نمی‌کند.

فضاسازی فیلم زالاوا هم به طبع بی‌هدفی در میان ژانرهایی که به آن‌ها دست می‌اندازد، تحت تاثیر قرار گرفته است. فیلم در کوتاه‌ترین زمان ممکن از فضایی ترسناک و ناگوار وارد دنیایی از دیالوگ‌ها و واکنش‌های کمدی می‌شود و در این میان بدش نمی‌آید که برای مدتی کوتاه در چارچوب‌ عاشقانه‌های تراژدیک هم قرار بگیرد.

دقیقا به همین دلیل است که فیلم زالاوا بیشتر از آن‌که تماشاگر را بترساند، باعث خنده او می‌شود و به‌جای احساسی‌کردن تماشاگر از پایان تلخ عشقی که پس از مدت‌ها حرکت سطحی به عمق رسیده او را به تفکر درباره عاقبت خرافات و باورهای سنتی وا می‌دارد. چرخش‌های ناگهانی فیلم از ژانرهایی که درون خودش جای داده هم اگرچه ناگهانی به نظر می‌رسند اما به فرم فیلم ضربه خاصی وارد نمی‌کنند

با این حال همه این ترکیب‌ها که فیلم زالاوا را به آشی آغشته به چند طعم تبدیل کرده هم باعث نمی‌شود که با فیلمی خسته‌کننده، غیرقابل درک و بی‌هدف مواجه باشید. ارسلان امیری و همکارانش تلاش کرده‌اند که فضای ژانر کمدی وحشت را در چارچوب‌های اقلیم کردستان بومی کنند و نتیجه کارشان با وجود ضعف‌های اندکی که دارد، قابل دفاع و ارزشمند به نظر می‌رسد.

فیلم زالاوا با دست‌چین‌کردن بهترین ویژگی‌های ژانرهایی که به آن‌ها تعلق خاطر دارد به فیلمی سرگرم‌کننده، پویا، متفاوت و تحسین‌برانگیز تبدیل شده که باید دستاوردهای اصلی‌اش را جشن بگیرد. در سینمایی که ساختن فیلم‌های ترسناک هرگز مورد توجه قرار نگرفته، فیلم زالاوا تلاش می‌کند معنی و مفهوم ژانر ترس را در فرهنگ و اقلیم کردستان به تصویر بکشد و در رسیدن به این هدف تماشاگرش را ناامید نمی‌کند.

بازی‌های تحسین برانگیز

نوید پورفرج در شرایطی در نقش اصلی فیلم زالاوا حضور پیدا کرده که اهالی سینما او را با حضور در فیلم مغزهای کوچک زنگ‌زده به یاد می‌آورند. او در سال ۹۸ هم فیلم مغز استخوان را بازی کرد که مورد توجه منتقدان قرار گرفت. بعید به نظر می‌رسد که پورفرج برای هنرنمایی‌اش در فیلم زالاوا برای جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد فجر ۳۹ نامزد شود اما پس از تماشای این فیلم کنارآمدن با این حقیقت که او برای دو فیلم قبلی‌اش نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد دو دوره از جوایز فجر شده، چندان هم دشوار به نظر نمی‌رسد.

اگرچه فیلم‌نامه فیلم زالاوا با وجود قراردادن پورفرج در نقش اصلی او را به مهم‌ترین شخصیت فیلم تبدیل می‌کند اما از همه ظرفیت‌های پورفرج یاری نمی‌گیرد. با این حال او در نخستین تجربه‌اش در نقش اصلی خارق‌العاده ظاهر می‌شود. واکنش‌ها، صحبت‌ها و غرور ذاتی رییس پاسگاه به روی صورت سرد اما احساسی پورفرج نشسته و او به خوبی از پس رفتارهای لجوجانه یک نظامی مدعی بر می‌آید. تنها ایرادی که می‌توان از بازی مقتدر و تماشایی پورفرج گرفت، آن است که با وجود این که او در کرمانشاه به دنیا آمده اما آن‌طور که از یک بازیگر کرمانشاهی انتظار می‌رود با زبان کردی ارتباط برقرار نمی‌کند

هدی زین‌العابدین و پوریا رحیمی‌سام هم که پیش از حضور در این فیلم در سریال کرگدن در کنار یکدیگر حاضر شده بودند، اینجا هم هنرنمایی‌های قابل توجهی دارند. زین‌العابدین لهجه کردی را به خوبی روی زبانش کنترل می‌کند و مثل همیشه با نگاه‌های خیره‌کننده‌اش به هنرنمایی‌اش اعتبار بیشتری می‌بخشد. در شرایطی مشابه با پورفرج، اینجا هم فیلم آن‌قدر درگیر سوژه‌هایش می‌شود که نه‌تنها شخصیت‌پردازی شخصیت‌های اصلی‌اش را نصفه و نیمه رها می‌کند بلکه از ظرفیت‌های بازیگری بازیگران اصلی‌اش هم استفاده نمی‌کند.

در این میان اما پوریا رحیمی‌سام خوش‌شانس‌ترین بازیگر فیلم است. او که در نقش جن‌گیری به اسم آمردان ظاهر شده بیشتر از دو شخصیت دیگر فیلم فرصت پردازش خود را پیدا می‌کند. آمردان که نماینده تفکر خرافاتی رایج، قدرتمند و چیره فیلم است روی مرز باریکی از شخصیت مثبت یا منفی‌بودن فیلم حرکت می‌کند و در نهایت باطن واقعی‌اش را نشان می‌دهد.

بازیگرانی که در نقش اهالی روستا ظاهر می‌شوند هم همگی بومی هستند و به همین دلیل بخش عمده دیالوگ‌های کردی فیلم که با زیرنویس نمایش داده می‌شود هم به آن‌ها تعلق دارد. اکثر آن‌ها عملکرد قابل قبولی دارند و نیازی به یادآوری نیست که تعدادی از این بازیگران بومی را در سریال نون خ هم تماشا کرده بودیم.

داستان و سوژه نادر

داستان جذاب، دیالوگ‌های سرراست و بازی‌های خیره‌کننده به فیلم زالاوا اعتبار بیشتری بخشیده‌اند اما هیچکدام عامل اصلی تمایز نخستین فیلم بلند ارسلان امیری نیستند. این فیلم نه به دلیل روایت سرگرم‌کننده‌اش بلکه به دلیل تلاشش برای براندازی خرافات است که باید مورد توجه قرار بگیرد. او به‌عنوان کارگردانی فیلم اولی اما مجرّب به سراغ سوژه‌ای رفته که بسیاری از همکاران قدیمی‌ترش هم در این جامعه خرافات‌زده شجاعت پرداختن به آن را ندارند.

در کشوری که هنوز هم بسیاری از مردم برای رهاشدن از باورهای پوچ تا مغز استخوان فرورفته‌شان به طلسم‌ها و دعاهای بی‌فایده پناه می‌برند، فیلم زالاوا سوژه‌ای را از دهه‌ها پیش استخراج می‌کند و آن را به باد انتقاد می‌گیرد. رییس پاسگاه و جن‌گیر در فیلم زالاوا نماینده دو تفکر کاملا متفاوت هستند که در فیلم هم در برابر یکدیگر قرار می‌گیرند و با درگیری‌ای تلخ به نتیجه‌ای که باید دست پیدا می‌کنند.

شاید به همین دلیل باشد که تماشاگر در ابتدای فیلم با پیامی مواجه می‌شود که مدعی شده تنها نیمه ترسناک ماجرا واقعی است و نیمه دیگر آن زاده ذهن توانمند کارگردانی بوده که از تماشاگرش می‌خواهد درباره باورهای پوسیده‌اش تجدید نظر کند. فیلم زالاوا تنها تلنگری برای یادآوری باورهای خاک‌خورده مردمان این سرزمین کهن نیست؛ این فیلم قیامی است بر همه آن‌چه آهسته آهسته و قرن‌ها به درون مغزهای باستانی ایرانیان رسوخ پیدا کرده و باید روزی و جایی کاملا دفع شود.

فیلم زالاوا با وجود تغیراتی که به نوع روایت داستانش می‌دهد، در نهایت دیوار تنومندی روی مرز باریک میان ترس و کمدی می‌سازد و پرچم واقع‌گرایی در برابر خرافه‌پرستی را روی بالاترین نقطه داستان نصب می‌کند. این دستاور بزرگ برای نخستین فیلم ارسلان امیری اندکی بیش از حد ارزشمند به نظر می‌رسد. او با شجاعتی تحسین برانگیز موفق شده روایتی کمدی، ترسناک، عاشقانه و واقع‌گرایانه از داستانی تاثیرگذار ارائه دهد؛ پیروزی‌ای بزرگ که تنها برای آن‌هایی که سینما را می‌شناسند، رقم می‌خورد.

 

 

 

▪ نقد فیلم زالاوا ، در نکوهش ترس :

آرمین ریاضی ، برگرفته از پی اس ارنا

تاریخ سینما ایران در حوزه‌ی فیلم‌های ترسناک پایه‌های استواری ندارد و به‌اصطلاح بازار دست‌نخورده‌ای دارد. این‌که چرا این ژانر بسیار محبوب در سرتاسر جهان چنین مورد بی‌توجهی در ایران قرار گرفته است نیاز به بررسی تاریخی و آسیب‌شناسی دارد. فیلم زالاوا ظاهراً در سی و نهمین جشنواره‌ی فیلم فجر توانست با کمترین زحمت و تنها با به دوش کشیدن تنها نام ژانر وحشت، توجهات زیادی را به خودش جلب کند.

کارگردان فیلم، یعنی ارسلان امیری در اولین فیلم خودش توانسته است به‌مراتب فیلم موفق‌تری – حداقل در جذب مخاطب و شکل‌دادن فیلمی با هویت ژانر وحشت – تولید کند اما فیلم زالاوا در مجموع دارای نقاط ضعف و چنددستگی لحنی است که همچنان گریبان‌گیر شخصیت‌ها و فیلم می‌شود.

ارسلان امیری به همراه آیدا پناهنده و تهمینه بهرام توانسته‌اند پایه‌ریزی‌های فیلم در ژانر وحشت را به‌خوبی تشخیص داده و دست به پردازش فرم در آن بزنند. هرچند که تعجیل در استفاده از موقعیت برای پردازش داستان باعث شده است تا اثر دچار درهم‌آمیختگی ژانری بشود و از رسیدن به هدف نهایی خود بازبماند.

 اگر فیلم‌های قبلی آیدا پناهنده را دیده باشید، پیشاپیش حدس خواهید زد که فیلم قرار است از شخصیت زنی قدرتمند برخوردار باشد. یا حداقل شخصیت زن جایی در فیلم داشته باشد و فیلم زالاوا از این قاعده مستثنی نیست. فیلم زالاوا با ترکیب کردن قواعد ژانر وحشت با فیلم نوآر توانسته است به هرکدام سرکی بکشد و از طرفی زیست‌بوم محلی ایران را نیز وارد قصه‌اش کند. شاید در نگاه اول واردکردن یک قصه‌ی عاشقانه‌ی فولکلور بهترین تصمیمی بوده است که ارسلان امیری و آیدا پناهنده برای فیلمنامه‌شان گرفته باشد اما پایان‌بندی نصفه‌نیمه‌ی فیلم، تغییر ناگهانی ذائقه‌ی شخصیت‌ها و از کنترل خارج شدن ریتم اتفاقات باعث شده تا فیلم زالاوا در چند قدمی تبدیل‌شدن به یک فیلم عالی نیز بازبماند.

ژانر فیلم ترسناک شاید یکی از بهترین بستر‌هایی است که در سینمای ایران کارکرد دارد و از طرفی هم فرهنگ،تاریخ و زیست بوم ایران پتانسیل زیادی برای قصه‌های ترسناک داشته و دارد. در دوره‌ای که اکثر تولیدات سینمای کشور معطوف به درام‌های اجتماعی شده و خالی از تخیل است، تلفیق عناصر دراماتیک و ترسناک قادر به ایجاد پویایی بسیاری در فیزیک قصه خواهد بود. از طرف دیگر اما این تلفیق باعث می‌تواند همچون شمشیر دولبه‌ای عمل کند که گاه از یک سو و  گاه از سوی دیگری می‌بُرد به این منظور که فیلم ترسناک مولد اصلی‌ خودش را ترس قرار می‌دهد و از عشق و عناصری از این دست به مثابه‌ی مک گافین استفاده می‌کند. این‌که در نهایت کدامیک صاحب اصلی فیلم هستند بسیار مهم است و در نهایت باعث دگرگونی زیادی در پردازش فرم اثر خواهد شد.

فیلم زالاوا با دست گذاشتن روی چنین قصه‌ای نیز وارد زمین‌بازی خطرناکی شده است و با بررسی بیشتر خواهیم دید که توانسته از آن سربلند بیرون بیاید یا خیر. 

فیلم زالاوا ؛ بیگانه با ترس

تاریخچه‌ی فیلم‌های ترسناک در سینما قدمت زیادی دارد اما روان‌شناسانه‌ترین فیلم‌های ترسناک در تاریخ سینما متعلق به دهه‌ی 60 میلادی و فیلم‌هایی چون روانی به کارگردانی هیچکاک و درخشش اثر استنلی کوبریک و … می‌شود. فیلم‌هایی که تصمیم گرفتند عنصر ترس را نه در تک لحظات تصویر بلکه در شالوده‌ی آثارشان جای دهند. از زیرمجموعه‌ی فیلم‌های ترسناک طبیعتاً زیر ژانرهای بسیاری چون اسلشر بیرون آمدند اما هیچ‌کدام قادر به دست‌کاری کردن تخیل و ناخودآگاه مخاطب به‌اندازه‌ی فیلم‌های نامبرده نشده‌اند. ساخت فیلم‌هایی که از ترس روان‌شناختی بهره می‌برند امری ساده نیست چرا که علاوه بر پردازش قصه، نیاز به پردازش عناصری است که درست برعکس اجزای قصه کار می‌کنند.

به هر میزان که قصه و جزئیات آن باید برای یک مخاطب مشخص باشند، مولدهای ترس نیز باید به همان میزان از ناشناختگی و ابهام بهره بجویند چرا که اولین و بزرگ‌ترین ترس، ترس از ناشناخته‌هاست. فیلم‌های زیادی وجود دارند که با نشان‌دادن منشأ ترس به مخاطب به‌یک‌باره آن را از بین می‌برند درصورتی‌که مواجه شدن با منشأ ترس اساساً باید امری ترسناک‌تر باشد، پس چرا قبل از دیدن هیولاها بیشتر ترس به جانمان می‌افتد تا وقتی‌که موجودات دندان تیز کرده‌ی عظیم را می‌بینیم؟ مخوف‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما دقیقاً همان‌هایی هستند که ترس را از منشأ خارجی جدا کرده و از تکیه‌ی مستقیم به آن خودداری می‌کنند. از متمایزترین تفاوت‌های فیلمی چون بیگانه به کارگردانی ریدلی اسکات و بیگانه‌هایی که دنباله‌های مستقیم آن محسوب می‌شوند همین است که جنس ترس فقط مختص به موجودیت یک هیولا در نزدیکی و در بدن انسان‌های مقیم زمین نیست. بیگانه از ترسی اگزیستانسیالیستی صحبت می‌کند که حتی بدون شمایل هیولایش نیز گریبان‌گیر مسافران سفینه‌ی نوسترمو می‌شود.

فیلم زالاوا ازاین‌جهت که بر قصه‌ای بومی و فولکلور دست گذاشته است دارای نقاط قوت بسیاری در شروع است به همین دلیل پایه‌ریزی‌اش سهل صورت می‌گیرد. داستان راجع‌به روستایی واقع در کردستان است که اهالی‌اش به حضور جن باور زیادی دارند. حتی پوست‌های صورتشان نیز دارای علامت‌هایی است که به گفته‌ی خودشان به دلیل حضور این جن‌ها به این شکل درآمده است. پاسگاهی هم وجود دارد که استوارش (با بازی نوید پور فرج) دل در طلب “خانم دکتر” (با بازی هدی زین‌العابدین) روستا دارد و از قضا با خرافات سر ناسازگاری دارد. هرچقدر مردم بیشتر اصرار می‌کنند که روستایشان جن‌زده است فرمانده کمتر باورش می‌شود و بیشتر اهالی روستا را تحت‌فشار قرار می‌دهد تا دست از اعمال خشونت‌آمیز بکشند.

ازآنجایی‌که المان‌های مولد ترس در فیلم ریشه در زیست‌بوم و فرهنگ ایرانی دارند، ترس در فیلم توأمان با مرور خاطرات و بار معنایی مستقلی است که در بطن داستان به‌خوبی کار می‌کنند. از طرفی تصمیم درسته ارسلان امیری مبنی‌بر فیزیکی نکردن ماهیت جن و استفاده از بعد روانی آن باعث شده است که فیلم برای ایجاد ترس نیازی به استفاده از ترس‌های لحظه‌ای (Jump Scare) زیادی نداشته باشد. از نیمه‌ی ابتدایی فیلم مشهود است که کارگردان و نویسندگان فیلم زالاوا نخواسته‌اند تا ترس به‌عنوان تنها المان فیلم باقی بماند و داستان عاشقانه میانِ استوار پاسگاه و دکتر روستا از شدت همسانی برخوردار است. جلوگیری از تبدیل‌شدن فیلم به یک فیلم ژانر و ترس از ساخت “فیلم ترسناک” موجب شده است تا لحظات بسیاری از فیلم در بستر یک فیلم ترسناک مسیر اشتباهی را طی کند و در نهایت پایان‌بندی فیلم نیز کارکرد درست خود را پیدا نکند.

داستان از جایی جان می‌گیرد که، استوار، آمردان (با بازی پوریا رحیمی سام) جن‌گیر و رمال روستا را دستگیر کرده و شیشه‌ای که جنی در آن محبوس شده است را نیز با خودش به پاسگاه بازمی‌گرداند. آمردان اخطار می‌دهد که این شیشه نباید مدت زیادی به این شکل باقی بماند و اگر جن در شیشه بماند خطرناک‌تر خواهد شد. استوار و آمردان غافل از این‌که شیشه‌ی اصلی نزد خانم دکتر مانده است شب را در پاسگاه سپری می‌کنند تا آنکه فرمانده به این موضوع پی می‌برد و به‌سرعت به نزد دکتر روستا بازمی‌گردد تا شیشه را باز پس بگیرد. آمردان هم خودش را فراری می‌دهد و به گفته‌ی خودش به کمک اهالی روستای زالاوا می‌شتابد تنهایشان نمی‌گذارد.

این نقطه از فیلم‌نامه که می‌توانست تبدیل به نقطه عطفی در یک فیلم ترسناک بشود در عوض جایش را با یک موقعیت ملودراماتیک عوض می‌کند به‌نحوی‌که مرکزیت داستان به‌جای تمرکز بر مشکلات اهالی روستا، کاوش ترس‌هایشان یا درونی کردن ترس در میان رابطه‌ی دکتر و استوار، بر رابطه‌ی استوار و خانم دکتر معطوف می‌شود. تعریف و ترکیب چنین نقطه‌ای در کنار ایجاد تعلیق مختصری برای پیداکردن شیشه‌ی حاوی جن باعث می‌شود که فیلم در پرده‌ی سوم بیش‌ازپیش دچار شلختگی بشود و مسیرش را به سمت فیلم‌های نوآر، جنایی و عاشقانه تغییر دهد. از طرفی نیز فیلم با پیش گرفتن رویه‌ای برای خار و خفیف شماردن خرافه در لایه‌های زیرین داستان موجب می‌شود تا فیلم به‌صورت جانب‌دارانه‌ای جلو برود هرچند که ارسلان امیری ظاهراً از این جانب‌داری خودداری می‌کند.

خرافه همان چیزی است که مردمان اهالی زالاوا را خطرناک کرده است و استوار هم از آن می‌ترسد و هم آن را کوچک می‌شمارد. چیزی که حتی خانم دکتر نیز از وجودش مطمئن نیست و استوار هم در نیمه‌های شب از ترس خوابش نمی‌برد اما فیلم به‌مرور جای پایش را بر این نقطه‌نظر که خرافه همان جنبه‌ی بدی است که آدم‌ها را به بلاهت سوق می‌دهد، محکم می‌کند. این خودداری از افتادن به ورطه‌ی ساخت فیلم ترسناک (یا شاید ترس از ساخت فیلم ترسناک) شاید تنها نقطه‌ای باشد که فیلم زالاوا را از تبدیل‌شدن به یک فیلم ناب با شخصیت‌ها و موقعیت‌های خوب بازمی‌دارد. سکانس پایانی فیلم که درگیری روستاییان با استوار و خانم دکتر است همان قدر که تنش‌زا است و پرکشش است، به همان میزان نیز آنچه که ارسلان امیری در دو پرده‌ی ابتدایی رشته بود را پنبه می‌کند. یک ازاین‌جهت که آمردان در خانه مشغول جن‌گیری می‌شود، جن‌گیری که این بار بی‌دلیل همراهش داخل خانه می‌رویم، درست برعکس اولین سکانسی که آمردان جن‌گیری می‌کند. دوم این‌که دگرگونی حسی ناگهانی استوار نسبت به خانم دکتر پس از کنش نهایی فیلم به‌قدری ساده و گذراست که انگارنه‌انگار کشش احساسی و فیزیکی میان استوار و خانم دکتر برقرار بوده است.

فیلم زالاوا در مجموع لحظات مناسبی را میان سینمای وحشت و ملودرام رقم می‌زند که حتی گاهی برای تلطیف فضا، ته‌مایه‌ای از کمدی به خود می‌گیرد تا مخاطب غریبه با ترس را نیز به طور کامل پس نزند. از طرف دیگر مجموعه‌‌ای از بازی‌های خوب که با محیط محلی روستای زالاوا به خوبی هماهنگ شده‌اند باعث شده تا فیلم در گام اول تصنعی بنظر نرسد. ایران زیست بوم‌های مختلف و با پتانسیلی دارد که با فضای مخوف بسیاری از فیلم‌ها سازگاری دارند.جاده‌های منتهی به روستای زالاوا، خانه‌های طبقه طبقه‌ی روستا و معماری مناسبی که برای فیلم اکتشاف شده‌ کمک بسزایی در خلق یک موقعیت تنش‌زا و نسبتا ترسناک کرده‌است.

سر کلاس با اجنه

ژانر ترس شاید تنها گونه‌ای از سینما باشد که تنوع و امکان زیادی برای شکل دادن موقعیت‌های سینمایی در دل یک موقعیت خیالی است. ترس از قدرتمندترین حواسی است که انسان در درون خودش دارد، ترس همان چیزی است که بیش از یک قرن پیش اهالی سالن سینما را از روی صندلی‌هایشان فراری داد تا مبادا توسط قطاری که داخل فیلم بوده است زیر شوند. المان‌های مختلفی در فیلم‌های مختلفی وجود دارد که باعث ایجاد ترس می‌شوند. در برخی فیلم‌ها مثل Blairwitch Project دوربین روی دوست و مستندمانند آن باعث می‌شود تا حقیقی بودن فیلم برای ما گول زننده باشد و در فیلم‌هایی چون حلقه (به کارگردانی هیدئو ناکاتا) که سینمایی‌تر هستند دوربین با ثبات خود حس ترس را به مخاطب انتقال می‌دهد.

فیلم زالاوا دوربین آرامی دارد و با همین آرامش می‌تواند به بهترین حالت ترس و تعلیق را منتقل کند. هرچند که در پرده‌ی انتهایی این دوربین آرام جایش را به دوربین پرحرکت و کات‌های سریع می‌دهد اما در مجموع دوربینی که فیلم زالاوا برای تعریف فضای روستا در نظر گرفته است کارکرد مهمی در انتقال حس به مخاطب دارد. در نمای افتتاحیه‌ی فیلم دوربین به‌آرامی به همراه شخصیتی که می‌گویند جن به بدنش نفوذ کرده دالی این می‌کند و در نماهایی مشابه نیز وقتی استوار دچار ترس و شک نسبت به وجود جن می‌شود نیز چنین نمایی را می‌بینیم. این تصاویر همان‌طور که بازنمایانندهی حس ترس هستند ویژگی مشترکی نیز در رخنه‌ی یک تفکر و یا یک ترس به داخل ذهنیت یک شخصیت را نیز دارند.

پرده‌ی سوم فیلم که مقابله‌ی استوار در مقابل روستاییان است شاید متعلق به این فیلم نباشد و در فیلم دیگری کارکرد بهتری پیدا کند اما این مسئله باعث نمی‌شود تا از کارگردانی خوب این سکانس چشم‌پوشی کنیم. سکانسی که مدت زمانی نسبتاً طولانی را به خودش اختصاص می‌دهد و ریتم خودش را نیز به‌خوبی حفظ می‌کند. همان‌طور که گفته شد دوربین این بار به همراه آمردان به داخل خانه‌ی خانم دکتر می‌رود که برای این ورود به چنین مکان و در کنار چنین شخصیتی، دوربین کارکرد درستی ندارد. دوربین اُبژکتیو فیلم راوی اتفاقاتی است که در داخل و خارج هم‌زمان در حال رخ‌دادن است و این اُبژکتیویته باعث شده تا گره‌گشایی نهایی که استوار به‌پای آمردان تیر می‌زند رنگ ببازد. این اعلام بی‌طرفی در شرایطی که تقریباً تمامی اجزای فیلم بر منفی بودن عنصر خرافه تأکید دارند، در نهایت به ضرر فیلم تمام می‌شود. حس صادقانه‌ی دوربین نسبت به اتفاقات داخل فیلم از میان می‌رود و رنگ و بویی تصنعی به خود می‌گیرد.

 آمردان و استوار هر دو شخصیت‌های خاکستری بودند که نباید حتی تا آخرین لحظه نیاتشان را عیان می‌کردند و هرچند که نیات هر دو همچنان مخفی می‌ماند اما این بار مخاطب در ملغمه‌ای از حدس‌ها و گمان‌ها فرومی‌رود و مرگ خانم دکتر نیز به‌مثابه‌ی درس عبرتی است از شعار فیلم که از مضرات خرافات می‌گوید. خرافاتی که می‌تواند یک روستا را به لشکری خطرناک تبدیل کند. فیلم‌های ترسناک عموماً از این مدیوم استفاده نمی‌کنند تا بخواهند از حضور موجودات خطرناک در اطراف انسان‌ها بگویند و در نهایت تصورات و تخیل‌های ساخته شده در ذهن یک مخاطب را به سخره بگیرند. فیلم زالاوا اگر سعی در ساخت فیلمی در نکوهش خرافه با چنین پایان تراژیکی نداشت احتمالاً به فیلم بهتری هم تبدیل می‌شد.

فیلم زالاوا از بهترین فیلم‌های سی و نهمین جشنواره‌ی لاغر فجر بود که کورسوی امیدی از ژانر وحشت در دل سینمای ایران روشن کرد و باید امید داشت که با اکرانی موفقیت‌آمیز بتواند مخاطبان و سپس تولیدات بیشتری پس از خودش را رقم بزند. نمونه‌ای از یک فیلم اول خوب با بازی‌هایی خوب از هنرپیشگانی نه‌چندان سرشناس و لوکیشن‌هایی حقیقی که همگی در خدمت داستان به‌خوبی کارشان را انجام می‌دهند.

 

 

 

▪ نقد و بررسی فیلم زالاوا | جن و انس؛ وحشت حقیقی یا خرافه؟!

علیرضا هنگوال ، برگرفته از سایت سینما گیم فا

 

پر واضح است که ژانر “وحشت”در سینمای ایران، هرگز از پرداخت درست و درمانی برخوردار نبوده؛ فضاسازی‌های تصنعی، سوژه‌های داستانی ِ یک‌شکل و تکراری، شخصیت‌پردازی‌های بی‌مایه و قصه‌گویی‌های ابتر از ویژگی‌های بارز دسته فیلم‌های ژانر وحشت در سینمای ایران به شمار می رود. در این میان فیلم زالاوا -که تنها نماینده ژانر وحشت در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به حساب می‌آید، هم از این خط افول ثابت ژانر “وحشت” سینمای ایران بی‌بهره نمانده است.

داستان فیلم پیرامون حوادث ماورایی‌ای است که باعث ترس و وحشت مردمان روستایی به نام زالاوا شده است. در پی باور اهالی روستا به پرسه‌زنی جنی در محل سکونت‌شان، جن‌گیری را به ختم قائله فرا می‌خوانند. در این میان رئیس پاسگاه روستا با عقایدی بر ضد خرافه و جن‌ باوری، فرد جن‌گیر را به شیادی و اهالی زالاوا را به خرافه‌پرستی محکوم می‌کند…

فیلم از منظر “روایت” نکته‌ای قابل دفاع برای بیان ندارد، چرا که فاقد حرکت ساختاری است. در واقع روایت “زالاوا” -بر خلاف مولفه‌های رایج در ژانر وحشت- آن‌چنان بر مبنای فقدان آگاهی کاراکترها و نیز مخاطب نسبت به عنصر دلهره‌آفرین(هیولا) شکل نگرفته. همواره ناآگاهی نسبت به چیستی و کیستی عناصر دلهره‌آفرین، در نهایت به خلق “وحشت” منجر می‌شود. به همین خاطر در قراردادهای ژانری ِ گونه‌ی “وحشت”، مولفه‌های دلهره‌آفرین، با انواع تمهیدات سینمایی در پرده‌ای از راز معرفی می‌شوند.
البته که فرم روایی فیلم هم می‌کوشد تا “وحشت” را بیش از آن‌که در کالبد ابژه‌ای صرف قرار گیرد، آن را زاده‌ی کیفیتی نادیدنی و راز‌آمیز جلوه دهد. با این همه پرداخت رویدادها چنان نیستند که شعله ترس و دلهره را در جان بیننده بسازند. الگوی وقوع رویدادهای روایت در سه فصل تکراری و فاقد کشش قرار می‌گیرند؛

۱.گمان بر وجود جن در خانه متروکه
۲. فرار جن و جن‌گیر از پاسگاه
۳. یورش اهالی روستا به بهدار و بهداری جن زده

در هیچ یک از این سه فصل ظرفیت عطف‌ و اوج‌های روایت برآورده نمی‌شوند‌. عطف اول روایت با فرار پرسوناژ جن‌گیر از پاسگاه رقم می‌خورد. اما پرده میانی رویداد‌های دراماتیزه‌ای را شامل نمی‌شود چرا که فیلم هرچه در بساط داشته در همان موتور محرک ابتدایی قصه فیلم (جن‌گیری از خانه متروک جن زده) رو کرده و دیگر کشمکشی را برای پرده میانی روایت باقی نگذاشته است. البته که مقصود از خلق کشمکش همان پرداخت‌های همسو‌ با الگوی سبکی ژانر وحشت است.‌ یعنی همان عناصر دراماتیک ترس، نفرت و وحشت؛ خواه در قالبی عینی (ابژکتیو) خواه در قالبی فراطبیعی (سوبژکتیو).

ترس از خصوصیات فطری هر مخاطب ژانر وحشت به شمار می‌آید، که به علت عدم شناخت ذات خود نسبت به بازسازی عوامل خارجی، برای تسکین و ارضای خودآگاه خویش به تماشای فیلمی با مایه‌های ترساننده می‌‌نشیند. در نتیجه روایت فیلم بایستی دایره‌‌های کشمکش را از طریق بزرگ‌نمایی در آنچه که وجود ندارد یا قابل دسترسی نیست (جن)، به جهت ایجاد عامل ترس در مخاطب خود بسط دهد. این عامل وحشت در واقع همان سوبژه موجودات ماورایی نادیده یا جن‌ها هستد. اما توالی رویداد‌های روایتِ “زالاوا” اصلا با هدف خلق کشمکش به‌وسیله القای ترس ماوراءالطبیعه پرداخته نمی‌شوند، چراکه انگیزه شخصیت‌ها در موقعیت‌های بی‌ثابت روایت اصلا پرورش نمی‌یابد. به این خاطر که تقابل میان خواست شخصیت‌ها و موانع پیش‌روی‌شان (رسوخ جن در کالبد اهالی روستا_ برخورد منفی مردمان نسبت به ژاندارم _ چالش‌های بازدارنده پیرامون شخصیت جن‌گیر) به وقوع نمی‌پیوندد، چرا که محرک بیرونی و واکنش شخصیت‌ها عملا در سیر روایی فیلم نادیده گرفته شده‌اند. این شخصیت‌ها جدال و کشمکش بر سر مقوله “دوگانگی آشنا و بیگانه” (از قواعد مرتبط با خلق شخصیت در فیلم‌نامه نویسی) را به شکل سینمایی در بین موقعیت‌ها نمایان نمی‌سازند و جدال‌های لفظی یا قصه‌گویی بر حسب دیالوگ‌‌های شخصیت‌ها، برآمده از شکلی تئاتری است.
از طرفی پوسته‌ی رمانس قصه (رابطه عاطفی میان پرسوناژ محوری فیلم و پرسوناژ بهدار) سکانس‌های ملالت‌بار فاقد حرکت روایی را به کلیت پیرنگ فیلم تزریق می‌کند.

روی هم رفته، روایت “زالاوا” به دلیل فقدان نیروی محرکه درام ریتم پیوسته‌ای ندارد. پافشاری پرسوناژ محوری فیلم (ژاندارم) مبنی بر عدم وجود “جن”، روند حرکت درام را بیش از آنکه محصول روندی دراماتیک باشد، به چارچوب‌‌های سمبولیک و حتی شعاری تبدیل می‌کند. پرسوناژ ژاندارم یگانه خردمندی است در میان خرافه‌پرستان بی‌شمارِ دیار زالاوا!

از این گذشته کنش رویدادها هم چنان نیست که این یگانه خردمند جهان داستانی فیلم‌ را ناچار به حرکت در مسیرهای دشوارتری برای غلبه بر موانعی همچون خرافه پرستی اهالی روستا کند. مورد دیگر عدم نفوذ عنصر وحشت(جن) -به عنوان عاملی بیرونی- به درون شخصیت‌محوری‌ است؛ البته شیوه‌ی پرداخت فیلم‌های ژانر وحشت الزاما نباید به‌گونه‌ای باشد که شخصیت‌محوری در برهه‌ای از داستان تحت نفوذ عامل بیرونی(جن) قرار گیرد. اما توسل بر چنین پرداختی، رقم‌زننده‌ی موجبات دگردیسی قهرمان داستانی خواهد بود که به طبع آن تاثیر فزاینده‌ای بر دراماتیزه کردن رویدادهای ترسناک فیلم می‌گذارد. با این همه در فیلم “زالاوا”، هیچ عنصر بیرونی به شخصیت‌‌های‌محوری(دژبان، بهدار و …) نفوذ نمی‌کند؛ در واقع در سیر روایی فیلم آن‌چه به درون شخصیت‌ها رخنه می‌کند، فقدان آگاهی، و به بیان دقیق‌تر: گریز از آگاهی است که سرشت ِ اهالی روستا را تبدیل به “هیولا” کرده است.

روی‌هم‌رفته فرم فیلم با اتکای بر عناصر کارکرد، موتیف و تضادهایش بیشتر در پی تصویرسازی از تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی و به عبارت دیگر، هر نوع پندار عجیب برای مردم عوام است تا این‌که بخواهد صرف قالب وحشت و دلهره از جن روایت‌گری کند. این رویکرد عملا برآمده از همان درون‌مایه‌های شعاری فیلم مبنی بر نکوهش باورهای “خرافه‌ای” قومی‌ است که فراری دادن جن را تنها در قربانی کردن انس میسر می‌داند؛ اهالی روستا عنصر نادیدنی(جن) را تفسیر می‌کنند اما تفسیر‌شان بر اساس آگاهی نیست و تفسیری که بر پایه‌ی فقدان آگاهی صورت می‌گیرد راه را برای “خرافه‌پردازی” باز می‌کند. “خرافه”‌ نوعی شبه‌دانش و شبه‌آگاهی یا به بیانی دقیق‌تر، توهم دانش و آگاهی است. خرافه، کاری به استدلال -که بر مبنای دانش و آگاهی‌ست- ندارد و پرسش و تحقیق پیرامون نفی عنصر رازآمیز(جن) را مجاز نمی‌شمارد. در همین راستا، “جن” برای اهالی روستا زاینده‌ی یقین و قطعیت است -برخلاف عقلانیت و دانش که مادر نسبیت و عدم قطعیت محسوب می‌شود. با همه‌ی این تفاسیر، اجزای فرم تعریف مشخص و همه پسندی دربارهٔ “خرافه” (وجود جن) را مشخص نمی‌سازد و تعریف فیلم از “خرافه” یا امر “موهوم” بسیار نا مشخص و گنگ به نظر می‌رسد؛ پرداخت مردمان روستا به گونه‌ای است که پنداشت‌های باطل‌و غیر‌مستدل‌شان (کشتن یا تیر زدن به هر فردی که جن در او رسوخ کرده) به صورت “سنّت” درآمده و در زندگی جمعی و فردی آن قوم جاری شده. این سنت عملا در قالب یک روش و شیوه تفکّر رایج در دو بعد معنوی و دنیوی زندگی مردمان اثرات مخربی همچون کاهش توانایی اشخاص در اندیشیدن، تضعیف حس همذات پنداری، انجام رفتارهای نامعقول و عدم توانایی در درک واقعیت و پوچ و بی ارزش گماشتن جایگاه انسانیت را روا داشته است. افزون بر این، فیلم تا انتهای داستان، وجود یا عدم وجود “جن” در قالب عنصر دلهره‌آفرین را نتیجه‌گیری نمی‌کند، بلکه از تصویر جن در پس و پشت تاریکی -به عنوان عنصری پوشاننده- بهره می‌گیرد تا این تفسیر کاراکترها -و به طبع آن‌ها مخاطبین- باشد که باور به وجود یا عدم وجود آن را شکل دهد.

“زالاوا” برخلاف کاستی‌های بنیادین روایی، از منظر دکوپاژ درخشان عمل می‌کند؛ در جای‌جای نماها و صحنه‌های فیلم استفاده از نورهای پر کنتراست، طراحی فضاهای موهومی و مه‌آلود، نورپردازی و حجم نوردهیِ با مایه‌های تیره و صحنه‌آرایی اکسپرسیونیستی همگی در خدمت مولفه‌های ژانر وحشت در آمده‌اند. در این بین منطق حرکت دوربین هم عملکرد به‌اندازه و مطلوبی دارد. دو سکانس پاسگاه و بهداری در شب، نمونه خوبی از این مدعا هستند. در سکانس پاسگاه، پرسوناژ محوری (ژاندارم) محفظه شیشه‌ای حاوی جن را با خود به پاسگاه آورده. شیشه بر روی میز کار قرار دارد و ژاندارم در آن سوی محیط کار بر روی تخت‌اش دراز کشیده. دوربین مدام با حرکت‌هایی ملایم از ژاندارم جدا می‌شود و شیشه حاوی جن را در قابی بسته به همراه گربه سیاهی در همان حوالی میز کار می‌گیرد. در ادامه هم پلان‌های دوربین میان دو سوژه جن و ژاندارم متوازن جابه‌جا می‌شود، به همین جهت خلق تعلیق و تعویق با همین منطق حرکات دوربین به شایانی صورت می‌پذیرد. در سکانس بهداری روستا که پس از فرار شخصیت جن‌گیر، پرسوناژ محوری به آنجا می‌رود، هم دوربین همین‌گونه عمل می‌کند. البته که این سکانس با تعبیه نور مینیمالِ چراغ‌های نفتی، فضای اکسپرسیونیستیِ بسیار شبیه به فیلم The Others هم پیدا می‌کند.

 

 

 

▪ نقد و بررسی فیلم زالاوا در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر | آنچه در سایه‌ها پنهان است!

برگرفته از سایت فیلیمو شات

▪ منابع : 

۱. جشنواره فیلم فجر۹۹
۲. خبرگزاری ایرنا

 

ثبت نظر

ارسال